نقاشان معروف هلندی
اگر شما هم به هنر و به خصوص نقاشی علاقهمند هستید، احتمالاً می دانید که کشور هلند، نقاشان برجسته و معروفی را به دنیا معرفی کرده است.
کشور هلند، نقاشان ماهری از «هیرونیموس بوش» گرفته تا «رامبراند» و «فرمیر» را به خود دیده که بعضی از آثار بینظیر تاریخ را مدیون آنها هستیم. اما هنرمندان این کشور فقط به همین چند مورد محدود نمیشوند و در ادامه قصد داریم دوستداران هنر را با 10 مورد از استادان نقاشی معروف هلندی بیشتر آشنا کنیم.1. رامبراند
شاید بتوان «رامبراند» (Rembrandt) را یکی از بزرگترین و معروفترین نقاشان طول تاریخ به حساب آورد که در اوایل قرن 17 میلادی و در دوران طلایی هنر در هلند زندگی میکرد. او استاد سایه روشن است و صداقت عجیب و غریبی در کارهایش دیده میشود. حکاکیها و صحنههایی که از کتاب مقدس کشیده نیز جزو آثار درجه یک او به شمار میروند؛ اما شناختهشدهترین آثار و به نوعی میراث او، تصاویری است که از خودش کشیده و اگر این نقاشیها را به ترتیب و پشت سر هم نگاه کنید، اثر ناراحتکنندهی گذر زمان بر چهرهی او را به راحتی میتوان تشخیص داد. اگر قصد سفر به آمستردام را دارید، پیشنهاد میکنیم سری هم به خانه رامبراند بزنید که امروزه به موزه تبدیل شده است.2. یوهانس فرمیر
مهارت «یوهانس فرمیر» (Johannes Vermeer) نیز مانند بسیاری از نقاشان دوران طلایی هنر، در استفاده از نور و وفاداری در به تصویر کشیدن آن بر روی بوم نقاشی بود. این موضوع را به بهترین شکل میتوان در برجستهترین اثر او، یعنی «دختری با گوشوارهی مروارید» (Girl with a Pearl Earring) مشاهده کرد که بازی نور بر روی لباس و انعکاس درخشان گوشواره، این اثر را در شمار شاهکارهای هنر غرب قرار داده است. البته فرمیر در زمان خودش آنطور که باید و شاید شناخته نشد؛ اما امروزه بدون شک در شمار استادان قدیم نقاشی قرار دارد. در بیشتر آثار برجستهی فرمیر از پنجره استفاده شده و او به کمک دوربین تاریکخانهای که در اواسط قرن 17 میلادی در هلند راه پیدا کرده بود، نور را با مهارت از پنجرهها عبور میداد که این شیوه تا قبل از این دوره رواج نداشت.3. پیتر بروگل
«پیتر بروگل» (Pieter Bruegel the Elder)، بین سال 1525 تا 1569 میلادی زندگی میکرد و در دوران او، سبک و سیاق ایتالیایی در نقاشی رواج داشت. بروگل، این عرف را به چالش کشید و بیشتر در تلاش بود تا به دوران گوتیگ «هیرونیموس بوش» برگردد. در واقع، تأثیر هیرونیموس بوش را به وضوح میتوان در آثار اولیهی پیتر بروگل مشاهده کرد که به مرور زمان و با تغییراتی که به واسطهی افرادی مثل مارتین لوتر در برهانهای اخلاقی مسیحیت به وجود آمد، این تأثیر نیز کمتر شد. بروگل بعد از آن، تکنیکی به خصوص را در پیش گرفت که در آن، طبیعت و انسان در هماهنگی کامل قرار دارند و دامنهی طبیعت و شخصیت منحصر به فرد هر شخص در این شیوه حفظ میشود.4. یان آستین
«یان آستین» (Jan Steen)، بیشتر در نقاشی واقعنما تبحر داشت و صحنههایی از زندگی روزمره را به تصویر میکشید. این شیوه بعد از نقاشی حماسی و پرتره، مقام سوم را در آن دوره به خود اختصاص داده بود و یان آستین، مزاح و شوخطبعی را نیز به این سبک اضافه کرد که قبلاً حالتی معقول و بسیار جدیتری داشت. او همچنین تلاش کرد تا صحنههای مختلف زندگی را با همان نامنظمی و هرج و مرج عادیاش به تصویر بکشد؛ تا جایی که این موضوع در زبان هلندی به یک ضربالمثل تبدیل شده و در موقعیتهایی استفاده میکنند که صحنه در عین پویایی و سرزنده بودن، به همان اندازه نیز آشفته است.5. هیرونیموس بوش
«هیرونیموس بوش» (Hieronymus Bosch)، نقاش ماهر و بیهمتایی بود که بین سال 1450 تا 1516 میلادی زندگی میکرد. او در عین واحد، هم استاد توازن و هارمونی و هم نقاشی ترسناک به حساب میآمد و این موضوع را بیش از هر اثر دیگر او میتوان در نقاشی «باغ لذت دنیوی» (The Garden of Earthly Delights) دید. این صحنه از سمت چپ با بهشت و از سمت راست با جهنم احاطه شده و حتی در قالب هزاران کلمه هم نمیتوان این اثر بینظیر و خوفناک را وصف کرد. این نقاشی، اثری غیرمتعارف در تکامل هنر کشور هلند به شمار میرود و در طول تاریخ، نقاشان بزرگی همچون سالوادور دالی و فرانسیسکو گویا و کارگردان معاصر آمریکایی، یعنی دیوید لینچ را تحت تأثیر قرار داده است.6. لوکاس فان لیدن
«لوکاس فان لیدن» (Lucas van Leyden) از همدورههای هیرونیموس بوش بود و به همان اندازه و به نوبهی خود بنیاد شکن محسوب میشود. او یکی از اولین نقاشان هلندی به حساب میآید که در ژانر نقاشی واقعنما شروع به فعالیت کرد و در دورهای که بیشتر، ثروتمندان به هنر دسترسی داشتند، نقاشیهای حکاکی شدهی او نقش مهمی را در شناساندن سبک نوظهور هلندی به جهان بازی میکرد. از این نظر، همان اندازه که «آلبرشت دورر» (Albrecht Dürer) برای کشور آلمان حائز اهمیت است، لیدن نیز به همان میزان برای هلند با ارزش میباشد.7. فرانس هالس
بسیاری از آثار معروفی که بعد از «فرانس هالس» (Frans Hals) به وجود آمدند، تولد خود را مدیون این نقاش هستند. طرز قلمزنی آزاد این نقاش در هیچکدام از دورههای قبل از او دیده نشده و در این روش، حرکات فرد نقاشی شده واقعیتر و به نوعی زندهتر به نظر میرسد. در واقع میتوان گفت که خودنگارهی رامبراند بدون وجود معروفترین نقاشی فرانس هالس، یعنی «شوالیهی خندان» (Laughing Cavalier)، نمیتوانست به پرستیژ و شهرت امروزیاش دست پیدا کند.8. هندریک تر بروخن
«هندریک تر بروخن» (Hendrick ter Brugghen) با پیروی از مکتب «اوترخت کاراواجو»، تأثیر متقابل نور و سایه را وارد نقاشی کرد و اینگونه بود که سبک مخصوص کاراواجو، هنرمند معروف اهل کشور ایتالیا وارد هلند شد. بروخن بیشتر در زمینهی نقاشیهای حماسی فعالیت میکرد و لطافت و جنب و جوش را به سنتهای قدیمیتر نقاشی آورد. او بین سال 1588 تا 1629 میلادی زندگی میکرد و هرچند که دوران کاری او کمتر از 10 سال طول کشید، اما این دهه از اهمیت بالایی در نقاشی هلندی برخوردار است و تأثیرات آن را میتوان در دهههای بعد و به خصوص در آثار فرمیر مشاهده کرد.9. ویلم کاف
«ویلم کاف» (Willem Kalf) در قرن 17 میلادی زندگی میکرد و در آن دوران، نقاشی از اشیای بیجان طبق رتبهبندی سنتی در پایینترین درجه قرار داشت. با این حال به ویلم کاف در عصر دموکراتیک ما و به دلیل تکنیک بینظیر او در به تصویر کشیدن نور، لقب «فرمیر طبیعت بیجان» را میدهند. او مهارت خود را با کشیدن اشیای درخشنده و تجملی به نمایش میگذاشت و از بهترین اثر او، یعنی «طبیعت بیجان با خرچنگ و ظرف شاخ نوشیدنی و لیوان» (Still Life with Lobster, Drinking Horn and Glasses) در نگارخانه ملی لندن نگهداری میشود.10. راشل رویش
«راشل رویش» (Rachel Ruysch) نیز در نقاشی از طبیعت بیجان فعالیت داشت و کار خود را به گلها اختصاص داده بود. بیشتر آثار خانمهای دورههای قبل از او ناشناخته باقی ماندهاند و برخلاف آنها، نقاشیهای راشل رویش به شهرت جهانی رسید. در کارهای او میتوان تأثیر متقابل نور و سایه را مشاهده کرد که درنهایت ظرافت و با استفاده از رنگهای زنده کشیده شده است؛ درست همانطور که از هنر عصر طلایی هلند انتظار میرود.
بلیط قطار خرید بلیط قطار قیمت بلیط قطار